ساخت بازار سنتی از عوامل اقلیمی متأثر شده، مصالح بومی و سیستم ساختمانی بازار را تحت نفوذ خود قرار می دهد. جرزهای باربر خشتی آجری و سنگی و گلی و پوشش های گنبدی از خشت و آجر در مناطق گرم و خشک و پوششهای شیب دار از سفال و چوب در مناطق شمالی، استخوان بندی بازار را تشکیل می دهند. مقتضیات اقلیمی و جغرافیایی از دو طریق مستیم و غیرمستقیم در شکل بازارها تأثیر گذاشته اند. تأثیر مستقیم آنها بیشتر در فرم کالبدی و جرئیات معماری بازارها تجلی کرده است و بازارهای فلات مرکزی، بازارهای کویری و حاشیه ی کویر، بازارهای نقاط سرد و کوهستانی، بازارهای نقاط گرم و مرطوب و بازارهای نقاط معتدل بارانی را بوجود آورده است. انواع مراکز خرید از نظر اقلیم عبارتند از:
به دلیل آب و هوای گرم و خشکی که این مناطق دارا هستند در طرح بازارهایشان با به جریان انداختن طبیعی هوا و خشک کردن داخل بازارها به وسیله ی آن، استفاده شده است. از این نوع بازارها می توان بازارهای کرمان، یزد، اصفهان، کاشان، شیراز و شهرهایی که دارای آب و هوای گرم و خشک هستند را نام برد که دارای استخوان بندی آجری و با پوشش های گنبدی شکل می باشند.
این بازارها طوری ساخته شده اند که از جریان یافتن هوای سرد خارج به داخل بازار و بالعکس ممانعت می کند، در نتیجه هوای داخل بازارها عموماً گرم و مطبوع باقی می ماند. نمونه ی این بازارها را می توان در شهر تبریز و همدان مشاهده نمود.
بازارهای نقاط گرم و مرطوب مانند بازار بوشهر، بازار برازجان و غیره معمولاً پوشش خرما مانندی از چوب دارند.
در نقاط پرباران بازارها دارای سقف شیبدار می باشند که معمولاً با سفال پوشیده شده اند و از مشخصات معماری این گونه مناطق برخوردار است. در طرح این بازارها، طریقه دفع آب باران حائز اهمیت بوده و در این راه مصالح محلی نیز به نحو احسن استفاده گردیده است. به دلیل آب و هوای ملایم این مناطق محل عبور و مرور مشتری ها در این بازارها، بدون سقف بوده که این خود باعث کاهش امکان خرید در مواقع ریزش باران می گردد.
بازار رشت نمونه ی بارزی از این نوع بازارها می باشد. تأثیر غیرمستقیم عوامل اقلیمی و جغرافیایی در بازارها به صورت اساسی جلوه گر می شود و به طور کلی نظام موجود در آن تغییر شکل می دهد. بهترین نمونه ای که در این زمینه می توان ذکر کرد، سیستم بازارهای هفتگی در شمال و کناره های دریای خزر می باشد. در این مناطق، مقتضیات اقلیمی و جغرافیایی نوع خاصی از کشاورزی و ست و در نتیجه وابستگی کشاورزان به شالیزارها و زمین های مزروعی آنان را به وجود آورده است که باعث پراکندگی روستائیان از یک طرف و توزیع جمعیت در همه ی منطقه و عدم تراکم جمعیت در یک نقطه از طرف دیگر شده است و بدین ترتیب بازارهای متمرکز در شهرها نمی توانند جوابگوی احتیاجات آنها باشند.
در راستای تغییراتی که در نظام شهر نشینی و ساختار اقتصادی کشور بوجود آمد و تاثیراتی که در جنبههای مختلف بر بازار و روابط و قوانین حاکم بر آن در شهرهای ما گذاشت، امروز با مجموعهای از فضاهای تجاری روبرو هستیم که هر یک به نوعی در تأمین نیازمندیهای ساکنان نقش دارد.
رشد و توسعه ی خرید و فروش سبب پیدایش نظم و ترتیب حرفه ای و گردآمدن در اماکن و بازارهای خاص خود گردید. شهرها در چهارچوب «سرمایه داری غیرفعال» که هانس بوبک آن را تشریح نموده است، بر محیط روستایی تسلط پیدا کرده اند. با توجه به موقعیت جغرافیایی، پتانسیل تولیدی هر شهر، کیفیت و وسعت بازارهای شهری به بازارهای مختلفی بر می خوریم که هریک دارای قلمرو و عملکردی متفاوت از دیگری است. البته باید توجه داشت که توسعه ی تجارت، مادامی که تحت تأثیر نیروهای داخلی و خارجی بازار قرار می گیرد، تعریف و طبقه بندی انواع مراکز تجاری در یک چارچوب مشخص را تا حدودی دستخوش تغییر قرار می دهد.
«مرکز خرید» به مجموعه ای از مغازه های خرده فروشی با پارکینگ عمومی اطلاق می شود که در آن یک یا چند فروشگاه بزرگ، مغازه هایی با تخفیف ویژه و فروشگاه
های مواد غذایی وجود دارد. در برخی موارد، مرکز خرید شامل یک بازار، محصور و باغراه است.
اساس عبارت «مرکز خرید» بر مفهوم محیط خرده فروشی کنترل شده و دارای مدیریت، استوار است. سازمان داخلی و عملکرد مرکز خرید توسط مالک یا توسعه دهنده ی آن اداره می شود و ناظر بر موارد ذیل می باشد: ترکیب و مجموعه ی مستأجران واحدهای تجاری، امنیت، نگهداری مجموعه، ارتقاء کیفی و بسیاری از موارد دیگر مربوط به مجموعه. «مرکز خرید» به طور عام، به یک گروه از مغازه های اطلاق می شود؛ ولیکن معنای دقیق آن عبارت است: گروهی از واحدها و تأسیسات تجاری که برنامه ریزی، طراحی، مالکیت، بازاریابی و مدیریت آنها به صورت واحد و یکپارچه صورت می گیرد. (Dawson and Lord,1985,1) در شرایط امروز، در بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا مراکز خریدی وجود دارند که ترکیبی از انواع فروشگاه های منفرد، فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای و سوپرمارکت ها را در خود جای داده اند. این مراکز خرید با بازارهای نوین که امکانات رفاهی مانند پارکینگ، رستوران های ارزان قیمت، محل های فروش نوشابه و کالاها و خدماتی از این قبیل را نیز ارائه می نمایند، در نقاط کاملاً مسی شهرهای بزرگ ساخته می شوند و مشتریان را از انجام دادن سفرهای خسته کننده ی درون شهری، معطلی در ترافیک، تحمل هزینه ی سوخت و اتلاف وقت برحذر می دارند.
انواع مختلف مراکز خرید، ماهیت و مفهوم مشابهی دارند، اما در برخی ویژگی ها مانند اندازه، مقیاس و گستره ی کالا و خدمات قابل عرضه، کاملاً متفاوتند. هدف عمده ی طرح ریزی و احداث این مراکز، خلق یک مکان مناسب و جذاب با ارائه ی حداکثر اقلام موردنیاز مشتریان و حداکثر میزان فروش برای مستأجران واحدهای تجاری است.
مراکز خرید را می توان براساس محدوده ی تجاری، نوع مالکیت و اقلام فروش، طبقه بندی نمود. به طور متعارف، این تقسیم بندی با توجه به حوزه ی نفوذ تجارت صورت می گیرد. بدین ترتیب که مراکز خرید و مؤسسات خرده فروشی را براساس مسافتی که مشتریان آنها طی می کنند، طبقه بندی می نمایند. به عنوان مثال، مراکز خرید محله ای معمولاً در نزدیکی مناطق مسی مکانیابی و احداث می شوند که محدوده ی تجاری اولیه ی آنها 3 تا5 مایل است، در حالی که این محدوده برای مراکز خرید ناحیه ای 3 تا8 می باشد. مراکز خرید منطقه ای برای بیشتر فعالیت های خرده فروشی خود، به کل منطقه ی متروپلیتنوابسته هستند و محدوده ی تجاری اولیهی آنها 5 تا 20 مایل است.
بعد از جنگ جهانی دوم، هسته مرکزی شهر، فروشگاههای استانی، خرده فروشیهای کوچک، رستورانها، ساختمانهای عمومی و خدمات شغلی را شامل شد. مردم با طی مسافت طولانی در مرکز شهر گرد میآمدند و به خرید میپرداختند، هنگامی که استفاده از اتومبیل همه گیر شد خصوصیات خرده فروشیها تغییرات سریع خود را آغاز کرد. ابتدا با هدف توسعه فروشگاههای تجاری و بزرگراههایی ایجاد شدند که برای تسهیل خرید استفاده کنندگان از اتومبیل در محلی اتفاقی شکل میگرفتند. پس از آن مرکز خرید پدید آمد. این پدیده جدید مجموعهای از فروشگاهها را تشکیل میداد که اغلب محلی برای خرید مواد غذایی رادر خود داشت.
حقیقتاً بازاریابی و افزایش دارائی واقعی خرده فروشیها به دنبال هم توسعه یافت. وقتی یکی از موارد ذکر شده تغییر میکرد، دیگری نیز دچار تغییرمی شد. به عنوان مثال، وقتی خرده فروشها به خارج از هسته مرکزی شهر انتقال یافتند این مسافت ایجاد شده حقیقتاً مناسب و پر ثمرتر و ارزانتر شد. مردم تحرک بیشتری داشتند. فروشگاهها رشد کردند. یک قصابی کوچک مساحت یک سوپر مارکت 950 مترمربعی را داشت و یک سوپر مارکت 950 مترمربعی در طی رشد خود به مساحت 2350 مترمربع دست یافت. این نمونه 2350 مترمربعی در طی مدت 20 سال از 1955 تا 1975 اندازهای استاندارد برای خرده فروشی پدید میآورد و تولد مراکز همسایگی را یادآوری میکند که در نزدیکی جمعیت حومه نشین ایجاد میشد. همانطور که محلات با رشد مواجه میشد این مراکز همسایگی نیز توسط مراکز محلات به هم میپیوست.
این موضوع نه تنها از نظر اندازه مراکز بلکه بواسطه محدودیت سرویس دهی آنها خودنمایی میکند. اصولا دست یابی بهاین نوع مراکز خرید بهاین معناست که فروش به آسانی کیفیت سرویس دهی و فروش مواد غذایی صورت میگیرد.
اولین مرکز همسایگی در حدود 24000 تا 32000 مترمربع وسعت داشت. پس از آن مراکز خرید ناحیهای بزرگ قرار میگیرند. در ابتدا، همانگونه که مراکز خرید محلهای همسایگی رشد میکرد سایر المانهای خرده فروشی موجود در مراکز شهرها بخصوص خرده فروشان کوچک یا مغازههای Mom & Pop را به کنار خود انتقال دادند. در این مراکز یک، دو یا سه هسته اولیه میتوانست وجود داشته باشد ( در آن روزها مساحتی حدود 2350 تا 1850 مترمربع)، در حالی که فروشگاههای 100 تا 300 مترمربعی فراوان بود. معمولاً فضاهای کوچک نسبت به هستههای اولیه اجاره بهای بیشتری را به خود اختصاص می دادند.
در این میان فروشگاههایی هم بودند که از نظر مساحت ما بین مغازههای کوچک و هستههای مرکزی واقع میشدند و اجاره آنها نیز در حد میانی این دو قرار داشت. (مساحتی حدود 500 تا 1000 مترمربع داشتند. )
سود واقعی معمولاً از مغازههای کوچک تأمین میشد. این تغییرات همچنان در خرده فروشیها ادامه داشت و رفته رفته فروشگاههای کوچک ناپدید میشدند. با گذشت زمان بخصوص فروشگاههایی که تا مساحت 200 تا 500 مترمربع رشد مییافتند به مساحت 1000 تا 2000 مترمربع رسیدند، به عنوان مثال، امروزه نمونههای مناسب فروشگاههای ورزشی جدید 4000 مترمربع مساحت دارند. این رشد و تغییرات متعاقب آن، بسیاری از فروشگاههای Mom & Pop کوچک را به نابودی کشاند. حتی به واسطه طبقه بندی داخلی این فروشگاههای لوازم ورزشی، بخصوص خرده فروشیها به دو قسمت 500 مترمربع و یا بیشتر تقسیم میشد که به بخشهای خاصی برای فروش دوچرخه و لوازم گلف اختصاص مییافت. بعضی از فروشگاههای منفرد و کوچک مانند فروشگاه لوازم ماهیگیری یا کوهنوردی هنوز هم وجود داشت اما رقابت حتی در این فروشگاههای خاص نیز روز به روز سخت تر و سخت تر میشد. همانگونه که تغییرات ماهیت استیجاری این مراکز تداوم مییافت، مراکز خرید نیز دچار تغییر میشدند بعضی از فروشگاههایی که تقسیم بندی داخلی خود را برای ارائه کالاهای خاص آغاز کرده بودند، از حالت فروشگاههای ایالتی خارج میشدند و رفته رفته از مراکز شهرها به کنار بزرگراهها انتقال میافتند. سپس در اواسط دهه 1960، ایده اجاره دادن این فضاهای تقسیم بندی شده به میان آمد یعنی آنچه ما آن را روش استیجاری پیش رفته مینامیم و در مرکز تجاری پیشرفته دنبال میشود.
معمولاً در مراکز تجاری پیشرفته تمامی فضاهای استیجاری، آینده تمامی خرده فروشان را تأمین میکرد و در نتیجه آنها را در یک مرکز پویای خردهفروشی در مساحتی بین 2000 تا 10000 مترمربع گرد هم آورد. این یکی از اولین مراکزی بود که توسط داروخانه یا یک بازار محلی با مساحت 3000 مترمربع یا بیشتر پدید آمد و اصول گسترش اخیر این مراکز را پایه گذاری کرد.
همانطور که اندازه خرده فروشیهای خاص گسترش مییافت نام Category Killer به خود میگرفت. نامی که هم به عملکرد و هم به فرم این مراکز تجسم میبخشد: این مراکز به واسطه یک دسته بندی شناخته میشود، مجموعهای است انتخاب شده و کامل که با قیمتی مناسب، سرویس دهی هوشمندی را فراهم میآورد و آینده خرده فروشان را تعیین میکند، همچنین رقابتی نابود کننده را با سایر روشهای استیجاری دنبال میکند.
به زعم بسیاری، معماری و بالاخص معماری داخلی شکل دهنده نوع زندگی و فعالیتی هستند که در آن فضا، رخ می دهد. اهمیت این موضوع در این نکته است که معماری داخلی می تواند و باید بستری فراهم آورد تا علاوه بر اینکه بتواند به نیازهای عملکردی پاسخگو باشد، سبب شود تا نیازهای روانی کاربران نیز به نحو مطلوبی برآورده شود (کلاته سیفری، حسینی؛ 1391). میتوان معماری داخلی را بهعنوان طراحی فضاهای داخلی خام ساخته شده برای استفادههای شخصی، تجاری یا تفریحی تعریف کرد؛ طوری که برخی اقدامات معمارانه را نیز به کار بندد. مبانی این دانش میتواند شامل زمینههای مرتبط با معماری، طراحی سازهای، طراحی سیستمهای تأسیساتی، طراحی داخلی و اطلاعاتی پیرامون استانداردها و ضوابط مرتبط با موضوعات امنیتی، ست و مسئولیتهای حرفهای باشد.
گریم بروکر و سالی استون تصریح میکنند که معماری داخلی، حرفه طراحی داخلی و معماری را پیوند میدهد. البته باید توجه داشت که تعاریف حرفهای ارائه شده در مکانهای مختلف متفاوت هستند. برای نمونه در قاره اروپا معماری داخلی به طورکلی همان کاری را انجام میدهد که در آمریکای شمالی کسی که به عنوان طراح داخلی شناخته میشود بر عهده دارد. در واقع در بسیاری از کشورها مثل آمریکا، استفاده از واژه معمار به فارغالتحصیلان رشته معماری محدود شده است. فارغ التحصیلان طراحی داخلی با وجود گذراندن دوره مشابه با معماری داخلی در دیگر کشورها، به عنوان طراح داخلی شناخته میشوند. با این حال برخی کشورها همچون استرالیا، ایتالیا، زلاندنو و ترکیه مدرک رشته معماری داخلی را به طور گسترده ارائه میدهند (رفعتی، ایمانی؛ 1395: 54).
فدراسیون بینالمللی معماران داخلی تعریف زیر را از معمار داخلی ارائه میدهد:
بطور کلی، معماری داخلی فرآیند حرفهای برنامهریزی، طراحی و پیادهسازی فضای داخلی شامل تمامی عناصر آن همراه با ایجاد تغییر در برخی عناصر ثابت معماری و سازه، با بکارگیری مهارت، تجربه و دانش علمی، هنری و مهندسی در جهت تامین عملکرد، زیبایی، ارتقای کیفیت زندگی، افزایش کارآیی و فراهمسازی سلامت، امنیت و رفاه ساکنین است (رفعتی، ایمانی؛ 1395: 55)
پس از معرفی معیارهای شناخت ساخت اصلی، در این قسمت به معرفی این اجزا پرداخته میشود یا به عبارتی اجزا اصلی ساختار شهر کدام اند؟ در یک نوع معرفی عناصر سازمان فضایی در اشکال عناصر پهنه ای، عناصر کانونی، عناصر آستانهای و عناصر خطی به صورت زیر دسته بندی شدهاند.
حوزهها به بخش هایی از شهر اتلاق میشوند که به سبب کالبد و یا کارکرد از هویت و تشخص خاص و متمایزی برخوردار باشند. حوزهها عمدتاً به صورت پهنهای بوده و وجود تمرکز فعالیت در آنها از ویژگیهای بارز است. محتوای کار کردی حوزهها به یکی از اشکال زیر و یا ترکیبی از آنها میباشد:
شانهها عناصر بصری هستند که به سبب نمادین بودن به عنوان راهنمای ادراکی موقعیت مکان و یا فضای شهری عمل میکنند، این عناصر علاوه بر تقویت پیوستگی سازمان فضایی شهر موجب خوانایی و جذابیت فضای شهری نیز میشوند. نشانهها به سه گروه زیر متمایز میشوند:
دروازهها، عناصر آستانهای در سازمان فضایی شهرها هستند که در گذشته عناصری از شهر بودهاند که در امتداد مسیر جادهها و راههای قدیمی ورود به شهر، در لبه خارجی حصار شهرها احداث میشدند و امکان کنترل و نظارت ارتباط فضاهای درونی شهر با بیرون آن را میسر میکردهاند. از مهمترین ویژگی دروازهها در گذشته فرم کالبدی آنها بوده که به صورت یک دهانه بزرگ، مفهوم مشخصی از فضای ورودی را با تاکید بر حس مکان القا مینمود. امروزه با توجه به تغییراتی که در شکل و کارکرد دروازه ایجاد شده، این عناصر مفهوم گذشته خود را از دست داده اند اما امروز به عنوان ورودیهای شهر مفهوم، عملکرد و کالبد متناسب با نیازهای جدید را دارند.
چکیده:
امروزه با تشدید بحرانهای ناشی از عدم سازگاری آثار معماری با محیط پیرامون خود ، شاهد همگرایی مجدد گرایشات موجود در این عرصه به سمت حقیقتی هستیم که همانا احیاء رابطه انسان با طبیعت می باشد ؛ آرمانی که اگرچه ریشه های خود را به نظریات ارائه شده در قرون گذشته مدیون است اما این بار در قالب هایی نوین و متنوع چون معماری پایدار ، معماری سبز و نظایر آن تجس?م یافته و به تدریج طیف وسیعی از دستاوردهای این عرصه را به خود اختصاص می دهد . در این راستا معماری جامعه روستایی گیلان نیز به عنوان یکی از مواردی که در آن کالبد بنا نه با مقاومت در مقابل نیروهای طبیعت و نه در سر سپردن آگاهانه ، بلکه در هماهنگی با آن شکل می یابد نمونه ای است از اتحاد صحیح انسان و طبیعت ؛ ازین رو در این مقاله بر آنیم تا با استفاده از تکنیک مطالعه کتابخانه ای و نیز با استناد به تحقیقات و برداشت های میدانی که در جهت بررسی وضعیت گونه های مسکن روستایی گیلان انجام گرفته، پس از بررسی کیفیت تأثیر پذیری معماری بومی گیلان از طبیعت اطراف خود جنبه های شاخص آن را بر شمرده تا با الگو پذیری از آن آسیب شناسی بحران موجود تسهیل گردد و زمینه ای جهت حفظ و تداوم این ارزشها در معماری نوین فراهم آید. پایان نامه معماری
چکیده:
هنر یک مکتب پرورشی و رشد دهنده است، مکتبی که به نیاز روحی، معنوی انسان پاسخ می دهد. فرد از طریق آن، در جستجوی گمشده خویش است و با یافتن نشانی از آن که ریشه در حقیقت دارد، به وجد می آید. در این بین هنرهایی که بر پایه انتزاعات ذهنی فرد و با الهام، نه تقلید صرف از طبیعت حاصل شده اند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند. این هنرها که ریشه در سنت دیرین دارند، سینه به سینه و نسل به نسل منتقل گشته اند. آشنایی نسل جوان با آنها از مهمترین نیازهای فرهنگی جامعه است. از اینرو ایجاد مکان های مناسب فرهنگی هنری که امکان آموزش هنرهای سنتی و نمایش آثار هنری را فراهم می آورد، ضرورت دارد.
در این طرح سعی بر این بوده تا مرکز فرهنگی هنری ای بدین منظور تحت عنوان خانه هنرهای سنتی قزوین” طراحی شود.
فصل اول شناخت موضوع و ضرورت آن، مطالعات مربوط به شهر و بررسی چند نمونه فرهنگی هنری را در بر می گیرد. مطالعات مربوط به شهر، به اقلیم و جغرافیا، موقعیت اجتماعی، پیشینه فرهنگی، هنری و هنرهای سنتی قزوین و بناهای تاریخی آن که مطالعه آنها با توجه به قرارگیری زمین در منطقه مرکزی شهر لازم است، می پردازد.
فصل دوم که بیانگر روند طراحی است، ابتدا به معرفی و تحلیل سایت و فضاهای مورد نیاز مجموعه در آن می پردازد؛ سپس اصول شکل دهنده طرح و استانداردهای فضایی را بیان می دارد و درنهایت برنامه فیزیکی جزء فضاها را در بر می گیرد.
در انتها نیز نقشه های معماری این مرکز فرهنگی هنری، پیوست شده است.
درباره این سایت